به نام خدا
سلام؛
بعضیامونم فقط مذهبی هستیم، سیاسی نه!
یه گریز و وحشت عجیبی داریم از گفتگو کردن تو هر حوزهای، خصوصا سیاست.
تا حرف و نقدی پیش میاد، سریع خودمونو کنار میکشیم و ابا داریم از اظهار نظر و نگرانیم که سیاسی نامیده بشیم و نگرانیم دوستیهامون خراب بشه و نگرانیم ... .
سیاستزده و سیاستگریزیم.
بلد نیستیم حرف بزنیم.
بلد نیستیم اظهار عقیده کنیم.
بلد نیستیم نقد کنیم.
یا از صدر تا ذیل، همه رو میشوریم میذاریم کنار، یا الکی سنگ حزب مورد پسندمونو به سینه میزنیم و میخواییم زورکی همه غلطهاشم توجیه کنیم.
اگر کسی مخالف ما فکر میکنه، دشمن ماست و عقلش نمیرسه و نمیفهمه. اگر موافق ماست، رفیق و خودیه.
یه دو گانگی ساختیم که محورش منیّت ماست و دیگری، یا با ما و یا علیه ماست!
آقا!
حرف زدن، بار سنگین نفهمیدنها و ندانستنهامونو سبک میکنه. کمک میکنه اهل نقد و منطق بشیم. اگر با نظرات مخالفمون گفتگو نکنیم، اگر حرف نزنیم، صاحب تحلیل نمیشیم. صاحب درک درست و صاحب تفکر منطقی نمیشیم. تا ابد گرفتار من و تویی باقی میمونیم.
با هرکس در مورد اختلاف نظرها حرف میزنم، از بحث فرار میکنه. یا سکوت میکنه، یا در نهایت میگه من فقط مذهبیام، سیاسی نه!
این چه حرفیه؟
اگر مذهب ما شیعه است، ما صاحب تنها مذهب سیاسی جهانیم. اصلا شیعه یعنی همین. حرف ما حرف حکومته و حکومت یعنی سیاست. اگر این مقدار از مذهبمون نمیدونیم، ما مذهبی هم نیستیم.
از حرف زدن نترسیم. از اختلاف نظرها و اختلاف سلیقهها وحشت نکنیم. اگر این تفاوت دیدگاهها در آدمها نباشه، رشد نمیکنن. چرخدندهها اگر با هم درگیر نشن، از جاشون تکون نمیخورن و حرکت و در نتیجه رشدی صورت نمیگیره.
اگر این اختلاف نظرها نبود، ما همچنان داشتیم تو غارهامون زندگی میکردیم!
بازدید امروز: 81
بازدید دیروز: 190
کل بازدیدها: 584542